شهرادشهراد، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

شهراد پادشاه جوانمرد

خرداد و تیر...

الان که دارم برات مینویسم دوسال و چهار ماهه هستی و من با تمام عشق و اشتیاق مینویسم تا بدونی برام خییییلی عزیزی و دغدغه جدی من توی این روزهای زندگی تربیت و پرورش کامل و بی عیب و نقص این لوح پاک و بی آلایش و فرشته دوست داشتنی زندگیمه  ساده مینویسم  منو ببخش اگر نمیتوانم  کامل تمام لحظه های شیرین با تو بودن رو به تصویر بکشم منو ببخش که اگرگاهی خوب نمیتوانم برایت کودکی کنم  منو ببخش که گاهی برای بازی کردن با تو وقت محدودی را صرف میکنم  و اگر گاهی حوصله و طاقت من کمتر از آن چیزی ست که باید باشد نازنینم،کودکانه هایت را برایت ثبت میکنم فقط همین... و حالا وقت سوال پرسیدن توست  مامانی این چیه؟؟؟؟؟؟&nb...
24 خرداد 1394

جشنواره نی نی و طبیعت

خبر فوری و مهم... آقا شهراد نازنین ما تو جشنواره با این عکس شرکت کرده لازم به ذکر است که این عکس ها  رو وقتی از ایشون گرفتم که مشغول کنجکاوی تو طبیعت و گل و درخت و ...بودن.   شرکت تو مسابقه برای من از همه چیز مهم تره چون میخوام نازنین پسرم بدونه که برام خیلی خیلی با ارزشه و این فقط به عنوان یه یادگاری کوچیکه که براش ثبت کردم البته خاطرات شیرین بودن با عزیز دلم تو فضای زیبا و رنگارنگ پارک ها همیشه تو ذهن و قلب من ثبت شده امیدوارم عزیز نازنینم بعدا از دیدنشون لذت ببره و صد البته که موفقیت تو این جشنواره شیرینی این همه زیبایی رو برامون چندین برابر میکنه... پسرم همیشه موفق باشی یک دنیا دوستت دارم بهترینم ...
7 خرداد 1394

اردیبهشت و خرداد ...

الان که دارم برای پسر یکی یدونم مینویسم وارد خرداد ماه شدیم و من تو این روزا سعی میکنم تا جایی که امکان داره قند عسلی رو ببرم بیرون تا از هوای بهاری نهایت استفاده رو ببره و حسابی تو محیط پارک بازی کنه البته بعضی روزها واقعا هوا گرمه و سعی میکنم این برنامه رو تو بعد ازظهر داشته باشیم که کمی هوا خنک تر میشه یعنی اگه بخوام یه روز خدایی نکرده شهراد رو نبرم پارک که اصلا و به هیچ عنوان شازده به ما تخفیف نمیده و خیلی شیک کفششو میپوشه و میره جلوی در می ایسته و میگه مامانی خدافظ من رفتم  و این جمله رو بار ها و بارها تکرار میکنه تا اینکه منم برم لباس بپوسم و آقا شهراد و ببرم پارک تا به هدفش برسه  آخه پسر من مامانی یه عالمه کار دار...
2 خرداد 1394
1